برف میاد.
- تنهایی -
فکر میکنم حقیقی ترین جلوه هستیه.
و چه احمقانه ازش فرار میکنیم.
کلمات رو ساختیم که از پشتشون تجزیه بشیم به قالب های قابل تعمیم.
چراغ های روشن -ویترین های همیشه پر- رفت و آمد- گاهی لبخند- و احساس توخالی خوشبختی .
تلاش برای فرار. فرار از بزرگترین داراییمون.
حتی سکوت دروغی.. سکوت از پشت مارک های شرکت های بزرگ.. سکوت زیر نورهای زرد و سفید.
روزها باید کاری انجام داد تا زندگی حرکت کنه.. احساس بیهودگی آدم رو میکشه.
باید مفید بود.. مفید بودن در دنیای مدرنیته یعنی در دور تند نقش بازی کردن.
موفقیت یعنی روشی برای تند تر کردن دور زندگی.
زندگی مرفه یعنی زندگی با حداقل خطر.برای کم شدن خطر ریسک باید پایین بیاد و برای کم شدن ریسک باید پیش بینی کرد. قابل پیش بینی کردن همه اجزا حتی دوست داشتن.
یعنی هیچ وقت وسط خیابون بی پول نموندن و ملی کارت داشتن و امنیت کاذب داشتن.
یعنی مطمئن بودن از اینکه شب برگردی خونه.
و در نهایت؟ .. ماشین های جدیدی میان که دهنامونو آب بندازن. نگران نباشید . به همین راحتی.
اول برای رسیدن بهشون تلاش میکنیم و با دنیای متمدنمون همسو میشیم . صبح ها سر کار میرویم و کارهای به ظاهر مهمی رو انجام میدیم . و هیچکس نیست که از ما بپرسه اگر این کارها انجام نشن چی میشه؟
بعد از گرفتن ماشین احساس خوشبختی لوکسی خواهید داشت. شاید کمی کاذب باشه! ولی میتونیم هر روز صبح از سوار اون ماشین شدن احساس غرور کنیم.
احساساتتان را کلمه کنید و روی سر هم فرو بریزید.
از تنهاییتان فرار کنید حتی در تنهایی. کتاب بخوانید و با گرفتن حس های مشترک کوچک شوید.
آنلاین شوید.. با هر شخص در باکس مخصوص خودش صحبت کنید. لبخند و حس فانتزی خوشبختی
باید مواظب بود.. نباید حماقت پشت بعضی از لبخندامونو باور کنیم. خطرناکه!
و بفهمیم که پشت حرفامون همیشه حقیقیتی هست که با "پس" گرفتنشون هیچ وقت تغییر نمیکنه.
وقتی "پس" گرفتنها وارد رابطه شد فقط دروغها مثل کثافتهایی که تو یه چاه بریزیشون برای مدتی نامعلوم دفن میشن و بعد یه روز گندشون در میاد.
همیشه گندشون در میاد. همیشه. همیشه.
تا وقتی چیزی برای پس گرفتن وجود داره اینکه از کسی بخوایم حرفشو پس بگیره مثل اینه که مجبورش کنیم قسمتی از احساساتش رو قبل از متولد شدن خاک کنه.
امشب هم گذشت.
No comments:
Post a Comment