Aug 30, 2004

گیوه هایم را .. گیوه هایم را دزدیده اند..
Could I laugh again?

چشمانم را .. چشمانم را دریده بودند..
من شاهد نبودم
من گیوه ندارم
: But I'm a SuperGirl
And SuperGirl Just Fly

کاکتوس های عزیزم روزی دو وعده اجازه دارن گریه کنن.
But SuperGirl Don’t Cry

من بال دارم.
گیوه هام..
گیوه های پاره ام را میخواهم.
من خاک میخواهم.
من خار میخواهم.

Aug 26, 2004

یه مدت بود همش فکر میکردم لحظه ها فقط میگذرن و میرن .. دیروز زیر میز علی وقتی داشتیم آهنگ گوش میدادیم یه حس خوبی بهم دست داد.. احساس کردم همه لحظه هایی که تا حالا داشتم اونجا باهام بودن... دیگه برام یه چیز ناپایدار نیود.. همش جمع شده بود تو خودم.. من برآیند همه اون لحظه ها بودم.
دیگه نمیترسم لحظه های خوبم تموم شه.. حسی که بعدش بهشون دارم خیلی خوبه!
اینجا رو دوست دارم.