روزی روزگاری می توانستم بی تکلف بنویسم
هر چه بود را به هر شکلی شده میچپاندم در کلمات و بیرون میریختم
آن روزها زندگی هنوز برایم هرزه ای هزار چهره نبود
دروغ چرا
این هرزگی برایم روز به روز جذابتر می شود
چه در خود زندگی چه در آدم ها
آدم هایی که زندگی کرده اند یا زندگی آنها را کرده است
هوشمند تر به نظر می رسند
خواستنی اند
اینهایی هم که گفتم
پس مانده ی تهوع های روانی چند روز گذشته ام بود
آدم چه میداند!
اصلا آدم چه می داند؟
من یک سال و نیمی در برلین چه غلطی می کنم اصلا
چقدر عجیب!
No comments:
Post a Comment