Jul 21, 2009

5 سال پیش، من و آلما این وبلاگ را شروع کردیم.
چه روزهایی که گذراندیم،
خاطراتی که ساختیم،
عشق هایی که متولد شدند و مردند،
چه چیزها که از دست دادیم و یافتیم
در این گذار چه بسیار دیدیم و آموختیم،
و من هنوز همان درس ها را دوره می کنم
زندگی هر چقدر هم سخاوتمندانه مرا غافلگیر کرد،
در آموختن مرزهای کنترل به این شاگرد بدبینش
ناتوان ماند
که من هنوز ترس های گذشته را در کوله باری حمل می کنم
و هنوز در روزهای تاریکم یادم می رود که شادی یک قدم با من فاصله دارد
و هر سال سری به گذشته ی مکتوبم می زنم
که باور کنم که روزهای سخت را گذراندم
که یادم بیاید ، که خوشبختی در آینده منتظر من نیست
اول و آخرش همین است
و هر سال فقط مسئولیت ها بیشتر می شوند و پیچیدگی ها هم

No comments: