Nov 25, 2005

من حوصله ام خیلی سر رفته.
بعضی وقت ها همه ی هفته در یک ساعت جا میشود . 6 روز و 23 ساعت هم در همین چند دقیقه ی یک ظهر توخالی کش می آید. عجیب است که اتم های زمان انقدر انعطاف پذیرند.
دلم میخواست یک سگ سفید بد اخلاق داشتم یا یک دختر بچه با موهای نرم . بعد هفته هایم دو ساعتی میشد.
زمان فهمیده من عاشق سنگینی یک نگاه شدم ، حالا هی خودش رو باد میکند و روی من مینشیند بلکه سنگین شود و من عاشقش شوم.

No comments: