ترسناک شدم
جز برای خرید نیازهای اولیه ام از خونه بیرون نمیرم
نه حس تنهایی می کنم و نه حوصله ام سر میره
تلفنم رو هم بر حصب ادب جواب میدم
افسرده و ایزوله هم نیستم
سایه ی آخرین مرد زندگیم هم مثل آفتاب تخمی اینجا روز به روز کمرنگ تر میشه
هر روز برای خودم غذاهای خوشمزه درست میکنم
واگه خوب کار کنم به عنوان جایزه هر چقدر میخوام فیلم میبینم
فکر کنم وارد میان سالی فصلی شدم